مقالات

اميرانتظام ديروز، امروز و فردا !

یکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۲ –
– 08 Dec 2013
04 صفر 1435 آخرین به روز رسانی : ساعت ۱۵:۰۳ به وقت ایران
  • ۱۳ آبان ۱۳۹۲, ساعت ۱۲:۰۵ قبل از ظهر
عبدالعلي بازرگان
سالروز اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان خط امام در۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ فرصت مناسبي است كه به تحول فضاي سياسي امروزنگاهي بیاندازیم

سالروز اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان خط امام در۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ فرصت مناسبي است كه به تغييرات و تحول فضاي سياسي امروزپس از ۳۴ سال نگاهي بیندازیم و به ارزيابي سياست ها و شعارهاي اين دوران بنشينيم. اين حادثه را از جهات عديده اي مي توان مورد بررسي قرار داد، اما اين نوشته تنها به قرباني بزرگ اين ماجرا كه مظلومانه و قهرمانانه بيش از سه دهه ازعمر خود را با استواري در زندان يا مرخصي گذراند و اكنون نيز در سن ۸۱ سالگي به عنوان مرخصي استعلاجي خارج از زندان است مي پردازد.

جالب اينكه پس از ثلث قرن درجازدن، همچنان در بر همان پاشنه مي گردد و از اينكه آقاي روحاني چند دقيقه اي با اوباما مذاكره تلفني كرده و وزير خارجه دو كشور مذاكراتي داشته اند، نيروهاي فشار همچنان شاخ و شانه ميكشند وعليه دولت جو سازي مي كنند. با اين تفاوت كه اگر امروز مطابق آمار رسمي ۸۵٪ مردم به رابطه با آمريكا راي مثبت داده اند، در ۳۴ سال پيش نسبت آراء كاملا وارونه بود، و اگر امروز رئيس جمهور يك روحاني صد در صد وفادار به نظام ولايت فقيه و سروري روحانيت و امتحان داده در امنيتي و كليدي ترين پست هاي نظام است، دولت موقت از ديد آقايان كاملا غريبه بود و با نظريه ولايت فقيه عميقا مخالفت داشت.

مقايسه اين دو فضا براي حس كردن فضاي وحشتناكي است كه عليه اميرانتظام وجود داشت. امروز ضرورت زمانه ، پوشالي يافتن شعارهاي توخالي و بي پشتوانه و اجبار تحريم ها وتهديدها، اكثريت طرفداران نظام، حتي هاشمي رفسنجاني را در توسل به نقل قولي از آقاي خميني در ترك شعار “مرگ برآمريكا”، كه روزي ثوابش، به قول جنتي، از نماز بيشتر بود! وادار كرده است، اما درآنروز به غير از رئيس دولت موقت هيچكس از اميرانتظام دفاع نكرد و او كه به گفته قدوسي (دادستان انقلاب) به مهندس بازرگان، قرار بود به توصيه آقاي خميني براي تنبيه ازتلاشش در تعطيل مجلس خبرگان چند ماهي تا از آسياب افتادن آبهاي طوفاني در زندان بماند، يوسف وار به فراموشي سپرده شد و دهه ها در زندان ماند.

ظاهرا درآخرين جلسه دادگاه اميرانتظام، كه درحقيقت دادگاه تفكرو انديشه دولت موقت و آزاديخواهان ديگر بود، با جوسازي شديد روزنامه هاي جناح تازه به قدرت رسيده كه از دفاعيات محكم و مستند او و شهادت رئيس دولت موقت و همكاران ديگر در بي گناهي او به شدت نگران تبرئه و آزادي اش بودند، سه تن از افراطيون آن روزگار در دادگاه حضور يافته وبه رئيس دادگاه هشدار دادند كه : آزادكردن اميرانتظام معناي اش محكوميت خط امام است، از آن ميان محمد منتظري در حادثه حزب جمهوري كشته شد، جلال فارسي كه براي رياست جمهوري دورخيز كرده بود، در مشاجره با يكي از فعالين سياسي و قتل عمد يا غيرعمد او با تفنگ شكاري به زندان افتاد كه البته به پاس خدماتش به نظام بعدها آزاد شد، و سومي كه بنا به وظيفه روحاني و وزير ارشاد بودنش آمده بود تا به قول خودش “بت بازرگان را بشكند”! آنچنان بت مقام وموقعيت خودش، به حق يا ناحق، درماجرائي شكست كه داوري اش البته باخداست.

در روزگاري كه كاپش پوشيدن، ريش گذاشتن و بي اعتنائي به سرو وضع نماد انقلابي گري بود، كت و شلواراطوكرده پوشيدن، كراوات زدن، موهاي شانه كرده و ريش تراشيده و ادكلن زده معاون نخست وزير و سخنگوي دولت موقت به مذاق اكثرانقلابيون اصلا سازگار نبود و اميرانتظام را حلقه ضعيفي از نهضت آزادي و دولت موقت تصوركردند كه با پاره كردن آن مي توانند گروهي را كه به اصرار رهبرانقلاب ، در شرايطي كه هنوز نظام استبداد برقرار بود، مسووليت اداره دولت را پذيرفته بود به زير كشند.

از قضا اين ضعيف ترين حلقه ظاهري، به لطف خدا به قوي ترين حلقه تبديل شد و سهمگين ترين فشارها را، با انواع بيماري ها در اين سه دهه تحمل كرد. اين قلم كه در سال هاي ۱۳۶۹ تا ۷۱ مدتي افتخار همجواري در بندهاي كناري اميرانتظام در اوين و چند باري نيز در روزهاي ملاقات توفيق ديدار ايشان را داشته است، داستان هائي از شجاعت و مقاومت ايشان از زبان جواناني كه خود در زير شكنجه ها سخت آبديده شده بودند مي شنيدم كه با شگفتي از اين مرد كه الگوي مقاومت زندانيان شده بود ياد مي كردند.

در روزگاري كه جلاد اوين جولان ميداد وجان جوانان را مي گرفت و كسي جرات نداشت به رويش نگاه كند، فقط اميرانتظام بود كه چندبار جناياتش را جلوي زندانيان به چالش گرفت و به آينده اش هشدار داد.

برخي روزها براي ارشاد زندانيان بند عمومي واعظي از بيرون مي آوردند و زندانيان نيز مجبور بودند درسالن عمومي جمع شوند، يكي از زندانيان جوان مي گفت: در جلسه امروز همه شركت كرده بودند به غير از اميرانتظام كه پاسدارها گزارش دادند در اطاق خود مانده است، مي گفت روحاني مزبور چندبار در بلند گو اعلام كرد آقاي اميرانتطام از لانه خود بيا بيرون! واو بعد از مدتي بي اعتنائي، سرانجام با صداي بلندپاسخ داد: “من به اين مزخرفات شما اعتقادي ندارم”!

اميرانتظام كه آنروز ملامت شده چپ و راست بود، و خودي و غيرخودي عليه او به تناسب جو زمانه و نرخ روزمقاله مي نوشتند، امروز قهرمانانه و سربلند و استوار براي خودش و براي همه آزادگان آبرو خريده است.

همه مي دانند، گرچه بعضي سر خود زير برف مي كنند، كه اميرانتظام بهانه بود براي به زيركشيدن و بدنام كردن جرياني كه به طور طبيعي با انقلاب، قدرت دولت به آنها تحميل شده بود، همان دولتي كه هاشمي گفته بود نجيبانه كنار رفت و رئيس دولتش گفته بود پذيرش استعفا عروسي دوم من است!

اميرانتظام تنها قرباني دولت موقت، نهضت آزادي و جبهه ملي نشد، او قرباني همه آزادگان وطن و طرفداران جدائي نهاد دين از نهاد دولت شد و از اين منظر، همه كساني كه به حاكميت ملي و استقرار آزادي و عدالت باور دارند مديون مصيبت هاي طاقت فرسا و مجاهدت هاي طولاني او هستند.

در ۸۱ سالگرد تولد اميرانتظام در برابر قامت استوار و مردانه او بخاطر ديني كه به گردن ملت ما دارد، بايد كلاه از سربرداشت واداي احترام كرد.

اي كاش اميرانتظام سالها زنده بماند و ثمره تلاشهايش را با با تحقق آزادي وحاكميت ملي ببيند، اما مطمئنا مجاهدات و محروميت هايش نزد ملت ايران و پروردگار عالم محفوظ و مشكور است. او از اين ابتلاء به توفيق الهي يوسف بارسربلند بيرون آمد و نام نيكي از خود به يادگار گذاشت و افتخاري براي آزادگان وطن شد. به تعبير امام علي(ع) در وصف بيدار دلان:

چند روز كوتاه دنيا را با صبر و مقاومت گذرانند، در عوض راحتي طولاني يافتند، عجب تجارت پرسودي پروردگارشان نصيب ساخت. دنيا اسيرشان كرد، اما جان خود فديه كردند تا آزاد باشند.