مقالات

اپوزیسیون اوکراین و اصلاح طلبان ایران

10 اسفند 92

علی ایزدی

به دنبال مقاومت سرسختانه مردم اوکراین در سوزسرمای زمستانی ، سرانجام یا نوکوویچ فرار را برقرار ترجیح می دهد و متواری می شود ، این در حالی است که رئیس جمهور اوکراین تا حد قابل توجهی بر آن شده بود که از آغاز اعتراضات مردمی در نوامبر گذشته تا کنون ، نسبت به برخی مواضع گذشته دولت خود و در جهت رضایت اوکراینی ها نسبت به خواسته های معترضین انعطاف نشان دهد و در عمل هم همینگونه شد اما در آن سو ، توده انبوه مستقر در خیابان های پایتخت که گویی اعتراضاتشان سرانجام به اردوکشی ثابت در کی یف منجر می شود ، اصولاٌ قصد آن را نداشتند که در پاسخ به حرکات انعطاف پذیرانه و شنوایی پذیر رئیس جمهور اندکی از خواسته های پیشین خود کوتاه بیایند ، برعکس گویی هر چه بر نرمش یانوکوویچ افزوده می شد ، خیزش مردمی نیز متناسب با آن روبه تزاید تا حد فورانمی رفت.

اما علت اصلی و شاید بهانه بنیادین مردم اوکراین برای آغازی بر اعتراضات که در سه ماه اخیر همواره با شدتی روبه افزایش می نمود ، تهییج غیرت و خشم آنان در مقابل موضعگیری رئیس جمهور در ارتباط با روس ها بود ، در ماه نوامبر وقتی رئیس جمهور بر آن می شود تا به ازای دریافت کمک مالی متنابهی از دولت روسیه از انقعاد قرارد تجاری و مالی با اتحادیه اروپا سر باززند ، مردم با آن مخالفت می کنند ، آن هم به واسطه این که جمعیت کثیری از اوکراینی ها بویژه بخش غرب نشین آن به اروپا و آمریکا متمایل اند و معتقدند که نزدیک شدن دولت به غرب باعث می شود تا وضعیت اقتصادی ناهنجار کشور روبه بهبودی نماید .

از طرف دیگر دولت روسیه هم برای مساعد نمودن شرایط در اوکراین و مرتفع کردن این بیم که در فردای نزدیکی کی یف با دنیای غرب منافع روسیه هم در خطر خواهد افتاد ، به رئیس جمهور یانوکوویچ وعده کمک مالی 15 مییارد دلاری می دهد که تا کنون یک سوم از این تعهد اقتصادی عملاٌ به اوکراین پرداخت شده است اما برای مردم اوکراین که به درستی یا نادرستی هدف اصل خود شان را در ارتباط رسمی با اتحادیه اروپا و آمریکا مطرح می نمودند مساعدت مالی روسیه جایگاهی نداشته بنابراین دولت خود را به جرم این تفکر که به جای غرب در پی بهبودی و استحکام روابط با روسیه می باشد ، رئیس جمهور را بی کفایت می دانند ، اعتراضات مردمی در ظرف مدت سه ماه و به بهای یک پنج شنبه سیاه و قربانی شدن عده ای از مردم معترض چند روز پیش در کی یف ، سرانجام سقوط گریز رئیس جمهور را باعث می شود .

اما درسی که می توان از مقاومت مردم اوکراین در مورد شرایطی که در ارتباط متقابل حاکمیت و ملت در ایران وجود دارد گرفت ، چیست ؟ حال در مقایسه خیزش اوکراین با جنبش مردمی ایران مواردی چند را به شرح زیر می شود مد نظر گرفت .

1ـ از جهت تنگنای اقتصادی و فشار بر قشری از جامعه بویژه مردم متوسط ، هر دو ملت دچار بحران مالی و تورمی هستند ، در ایران نرخ رسمی تورم حدود 40 درصد است و 25 درصد زیر خط فقرمطلق زندگی می کنند ، افزون بر این ، فاصله طبقاتی بیداد می کند ، اما در اوکراین با وجود شرایط بد اقتصادی مردم ، نرخ تورم بطرز قابل توجهی پائین تر است و اصولاٌ تبعیض طبقاتی و رانت خواری به معنایی که در جمهوری اسلامی وجود دارد ، دیده نمی شود ، به بیان دیگر در بعد اقتصادی انگیزه اعتراضات و مداومت بر آن در ایران باید نسبت به اوکراین بیشتر باشد .

2 ـ باند بازی و رانت خواری در جمهوری اسلامی دهشت بار در حال رشد است در اوکراین هم فساد در این بعد قابل توجه است اما بابک زنجانی ای وجود ندارد که 65 میلیون نفر مردم ایران هرکدام صرفأ در بخش در آمد نفتی 107 هزار تومان از او طلب داشته باشد .در حالی که جوانی چون او با نماینده و رابط خود در ترکیه یعنی رضا ضراب دامنه فساد را تا ترکیه گسترش می دهد . بدیهی است که در اوکراین اگر تیموشنکو نخست وزیر اسبق ظرف با برخی سوء استفاده ها ظرف دو دهه در رأس فعالیت های رسمی مربوط به تجارت گاز و کلاٌ منافع اقتصادی قرار می گیرد ، زندانی می شود و جوابگو ، اما در جمهوری اسلامی امکان اینکه سرمنشأ زنجانی ها یا ضراب ها  در باند قدرت افشاء شده و پاسخگو باشند بعید می نماید ، بطوری که سال ها پیش درباره شهرام جزایری نیز به همین منوال عمل شد .

3 ـ دراوکراین جمع بزرگی از مردم معترض بیش از سه ماه در مراکز پایتخت تجمع به پا می کنند و تا مادامی که به خشنونت متوسل نمی شوند دولت هم با خشم و سبعیت جوابگو نمی شود ، تنها وقتی مردم به تصرف برخی از مراکز اداری می پردازند مداخله نظامی دولتی عده ای از آنان را به کام مرگ فرو می برد ، اما در ایران در تیرماه 88 جنبش آرام مردمی در سطح محدود خود ( نسبت به خیزش اوکراینی ها ) با موانع ایذائی بزرگی مواجه می شود بطوری که حتی رهبران جنبش سبز ادامه آن را غیر ممکن می داند چون نمی خواستند شاهد دستگیری در حد وسیع تر و قربانی شدن بیشتر معترضان در یک حرکت مدنی باشند .

4 ـ در اوکراین مردم و اپوزیسیون بر آنند تا به اصلاح نظام بپردازند ، با مداوامت در اعتراضات مردمی و در صورت عدم موفقیت حرکات انقلابی و رادیکال ،  اما در ایران اصلاح طلبان تلاش می کنند تا شاهد اصلاح در نظام باشد ، به عبارت دیگر رهبران مخالف اوکراین قصد اصلاح از برون را دارند اما مخالفان و منتقدان در ایران هدفشان اصلاح از درون است ، از این رهگذر بر غم آن که مقاومت و حرکت اعتراضی مردم اوکراین بسیار جدی تر از جنبش اصلاحی مردمی در ایران است و در نتیجه مخاطره آمیزتر برای اپوزیسیون در اوکراین ، اما بهایی که ایرانی ها در قبال جنبش مدنی آرام خویش باید بپردازند و بعضأ تا کنون پرداخته اند بسیار بیشتر و سنگین تر است !

5 ـ در اوکراین اگر چه نه درحد مطلوب ( نسبت به جوامع غربی ) تحزب و آزادی صنفی در امور سیاسی وجود دارد ، اما اپوزیسیون شکل رسمی واقعی نسبت به ایران دارد ، مطبوعات به طور نسبی آزادند و البته در مقایسه با رسانه ها در جمهوری اسلامی بسیار آزادتر ، آنچه که باعث می شود تا دنیا پوشش خبری اعتراضات مردمی در کی یف را براحتی شاهد باشد اما در ایران و در زیر سایه اختناق ولایتی ، نه تنها مطبوعات آزادی معنایی ندارد ، بلکه در دوره دولت اعتدال روحانی ، از آبان تا اسفند 92 ظرف 4 ماه  شاهد توقیف شدن 4 نشریه یا روزنامه به بهانه هایی واهی بوده ایم ، یعنی هر ماه یک مطبوعه که آخرینش آسمان است .

6 ـ اپوزیسیون در ایران صرفأ از فقدان جریان تحزب رنج نمی برد بلکه عدم وجود حزب یا فرقه سیاسی منتقد حاکمیت با  اساسنامه مشخص و صریح باعث شد تا سرانجام یک رهبری نسبی سیاسی و اجتماعی که جریانات اندک اعتراضی مردم را هدایت نماید وجود نداشته باشد و این به نوبه خود یکی از دلایلی است که با باعث می شود نمایندگان حقیقی مردم و روشنفکران منتقد در ایران با یکدیگر نیز سرسازش و هماهنگی نداشته باشد ، آنچه که جامعه ای چون اوکراین به دلیل واجد بودن شرایط مربوط در اپوزیسیون از آن رنج نمی برد .

7 ـ در تجمعات اعتراضی حتی در حدی که در تفکر انتقادی  جنبش سبز یعنی در حوزه محدود اصلاح در درون نظام ،مطرح بود بین مردم وحدت و یکپارچگی کافی وجود نداشته که خود دست کم متأثر از سه اشکال می باشد :

اولاٌ : مردم به دنبال بخشی  از مطالبات محدود خود هستند و در نتیجه اتحاد در سایه آن نمی تواند دوام داشته باشد چرا که دسته ای از همین مردم معترض دارای در خواست ها و توقعات منطقی بیش از آنچه که از نظر رهبران مخالف امکان دارد می باشند .

ثانیأ : یکپارچگی حاکمیت جمهوری اسلامی در اختناق حاضر و فضای پلیسی خود با ایجاد بیم در مردم امید و اتحاد رامتلاشی می کند ، بویژه وقتی درمواجهه با خشونت نظامی رژیم ، یک رهبر سیاسی مخالف مستقل وجود ندارد و اگر فرصتی برای ابراز وجود نسبی داشته باشد چون موسوی و کروبی به راحتی راهی حبس و حصر خواهد شد.

ثالثاٌ : عدم برخورد داری جنبش اعتراضی در ایران از یک رهبری مستقل باعث می شود اندک و حدت و تفاهمی هم که بین روشنفکران در جناح مخالف و منتقد رژیم بطور نسبی و مقطعی ایجاد شده متلاشی گردد و طبعأ عدم یکپارچگی بین سران مخالف به نوبه خود سبب می گردد تا وحدت و همدلی ای ناچیزی هم که موقتأ بین مردم ایجاد شده از بین برود بهرحال آنچه را که در قیاس جنبش جدی اعتراض اوکراینی ها با حرکت اصلاحی و منتقدانه مردم ایران به عنوان مثال در جنبش سرکوب شده سبز می توان بیان کرد این است که متأ سفانه تا مادامی که مردم و روشنفکران ایرانی برآنند که به بهانه حفظ حرکت مدنی نظام جمهوری اسلامی را از درون اصلاح نمایند ، به جایی نخواهند برد زیرا دیکتاتوری در حاکمیت اصولاٌ مجال چنین تفکری را به منتقدین و مخالفان نمی دهد آن هم با اختناقی که در سایه تقدس ولایی توجیه می شود .

این روزها شاهد آن هستیم که با محمد نوری زاد یک معترض در نظام که خود تا چند سال نه چندان دور از مقربان حاکمیت بود چه می کنند .

در بعد اقتصادی شاهدیم که وقتی از سویی جوانکی در رانت خواری بدانجا می رسد که نظام جمهوری اسلامی و دولت ترکیه را به سخره می گیرد ( چون با رانت های بزرگ قدرت سر سودا داشته ) در سویی دیگربخشی از مردم ایران باید برای دریافت یارانه غیر نقدی صرفأ به ارزش 45 هزار تومان چه خفتی را در زیر چشمان خیره و دیده بان دوربین های دنیا تحمل کنند .

وقتی در سایه حکومتی که مدعی عدالت اسلامی است ، در تهران بزرگش بعضأ منابع غیر رسمی فاش می کنند که کودکی بی هویت به قیمتی کوچک از 200هزار تا دومیلیون تومان به فروش می رسد ، آنچه که در اوج فقر اوکراینی ها هم قطعأ شاهدش نبوده اند ، چگونه می توان در درون و با حفظ نظام با رانت خواری به مبارزه پرداخت  و امید نجات مردم تنها از دست فقر در کشوری ثروتمند چون ایران را داشت ؟

تجزیه یک کشور و خدشه دار شدن استقلال آن همواره چوبی است که بدان حاکمان بر مردم محکوم  بیم می دهند و از سوئی آن را به لعاب احساسات دینی توده نیز می آلایند ، اما می توان ملتی آزاد گشت و دمکراسی را درآغوش کشید بی آنکه لزومأ شاهد اضمحلال استقلال بود ، تجربه دیروز ، امروز و فردای اوکراین به ما درسی فراتر از این توهمات تزریق شده از سوی نظام ولایت فقیه خواهد داد .