مقالات

بازرگان و بختيار، رقابت يا رفاقت؟

تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۲, ساعت ۱۰:۲۱ قبل از ظهر

ملاحظاتی پیرامون میزگرد برنامه ی پرگار در خصوص عدم حمایت بازرگان از بختيار و پذيرش حكم نخست وزيري

 

تلویزیون بی‌بی سی بخش فارسی در برنامه “پرگار”، ميز گردي با شركت آقايان عليجاني (ازجريان ملي مذهبي)، مه منش (از جبهه ملي) و تابان ( ازجريان چپ) تحت عنوان:”ملی- مذهبی” عرضه كرد كه بخشي از آن به انتقاد از بازرگان درعدم حمايت از بختيارو پذيرش حكم نخست وزيري خوداختصاص يافت، از آنجائي كه اين مسئله بخش مهمي از تاريخ مملكت ماست، توضيحات زيرمي تواند حقايقي را روشن نمايد.

۱- اشاره آقای مه منش به اینکه اگر مرحوم بازرگان به جای اینکه در مسیر نخست وزیری خودشان باشند، بختیار را حمایت می کردند، ما امروز وضع دیگری داشتیم ، متاسفانه نادیده گرفتن رویداد‌های آن دوران بود که شاید از ذهن‌شان رفته باشد. جناب علیجانی نیز یا کل آن رویداد‌ها در خاطرشان نبود، و یا وقایع مربوط به این جریان را فراموش کرده بودند. این نوع توجیه کردن‌های خلاف برای تثبیت عمل یا موقعیت یک فرد، نه تنها کمک به روشن شدن مسائل برای تجربه آموختن مردم این زمان نمی کند، بلکه باعث گمراهی و درک نادرست و زیان باري برای جامعه می شود. نگارنده توضیح مختصری بر اساس واقعیت رویدادها می دهم تا آنان که شناخت واقعیت را طالب اند بتوانند آنرا دنبال کنند .
۲- قبل از توضیح اصلی، فكر مي كنم تحلیل گران مطلع موافق باشند كه وقتی بختیار نخست وزیری را پذیرفت، خیلی دیر بود و مطلقا شانسی برای موفقیت او وجود نداشت. به همین دلیل هم بود که شاه تصمیم قطعی گرفته بود مملکت را ترک کند. مرحوم ارتشبد فریدون جم که بختیار او را به عنوان وزیر دفاع تعین کرده بود، در مجله ره آورد لوس آنجلس می نویسد وقتی سفارت ایران به او اطلاع می دهد كه از دربار طی تلکسی خواسته اند که او برای قبولی پست وزارت دفاع در کابینه بختیار به تهران برود، پاسخ می دهد که دولت بختیار هیچ شانس موفقیت ندارد و از اعلیحضرت می خواهد اجازه دهند در لندن بماند. البته داستان این مسئله و رفتن و برگشتنش بسیار تامل برانگیز و عبرت آموز است.
۳- کل اعضاء شورای مرکزی جبهه ملی، به استثناء مهندس حق شناس (طبق نوشته دکتر سنجابی) بختیار را به دلیل اینکه بدون اطلاع اعضای شورای مرکزی جبهه برای نخست وزیری خودش در تماس با دربار بوده محكوم مي كنند، بد تر آنكه بختيار درحالي كه حکم نخست وزیری را بدون اطلاع همكاران حزبي خود گرفته بود، جلسه‌ای را در منزل آقای حق شناس تشکیل می دهد و به اعضاء می گوید شاه می خواهد نخست وزیری را به جبهه ملی بدهد و حاضرين در اینباره گفتگو می کنند و دکتر سنجابی براي حصول اطمينان از موفقيت در اين پيشنهاد نكاتي را مطرح مي سازد ولی با كمال تعجب چند ساعت بعد توسط یکی از مخبرین فرانسوی مطلع می شود که حکم نخست وزیری بختیار در فرانسه توسط یکی از نشریات اعلام شده است. از این روی فرداي آنروزجلسه مجددی در منزل حق شناس تشکیل می شود كه منجر به اخراج و طرد بختياراز جبهه ملي می گردد، علاوه بر این، حزب خود بختیار نیز او را از جمع خود اخراج می کند. علیرغم این جریانات، مهندس بازرگان برای نجات کشور از فروپاشی نظام و متلاشی شدن سامان مملکت، آنگاه كه بختیار براي مشورت و نظر خواهی یا کمک به او می گوید می خواهد به نام یک ایرانی به پاریس برود و با آیت الله خمینی در مورد مسائل جاري مملکت گفتگو کند. فکر اورا تایید و کوشش می کند توافق شورای انقلاب و موافقت آقای خمینی را به دست آورد. آيا این اقدام، قرباني کردن شانس نخست وزیری خودش نبود؟ بازرگان موفق می شود تایید شورای انقلاب را به دست آورد و شورای انقلاب جریان را به پاریس اطلاع می دهد و به اين ترتيب موفق می شود تایید آقای خمینی را هم به دست آورد، ایشان تنها شرطشان این بود که بختیار طی یک اعلامیه، که متن آن مورد موافقت طرفین قرار گرفت، موضوع سفرش را از طریق رادیو تلویزیون به اطلاع عموم برساند. مقدمات كارانجام و روز حرکت هم اعلام می شود. طبق اظهارات آقای بنی صدر در مصاحبه با بی‌بی سی، که هم صدا و هم متن چاپ شده‌اش موجود است، نیم شبی که قرار بود فردایش بختیار حرکت کند، از طریق مرحوم احمد خمینی آقای خمینی را قانع می کند که اگر بختیار، ولو به نام یک ایرانی، به ملاقات ايشان بیاید، انقلاب مسلما شکست خواهد خورد. آقای خمینی قانع می شود و اعلامیه‌ای صادر می كند که بختیار را فقط به شرط استعفا ی قبلی می پذیرد. و می دانیم که دکتر بنی صدر عضو جبهه ملی بود نه نهضت آزادی و از یاران بازرگان . بازرگان به شدت به پیمان شکنی آقای خمینی اعتراض می کند و طبق نوشته دکتر یزدی در كتاب “آخرین تلاش‌ها در آخرين روزها”، آقای خمینی می گویند همه مسئولیت اخلاقی و شرعی این نقض عهد را خود به عهده می گیرند و بازرگان هیچ مسئولیت اخلاقی و دینی در این مورد ندارد. بختیار در کتاب یکرنگی، که در فرانسه منتشر کرد، نوشته است: در میان رجال انقلابی، بازرگان این تحصیل کرده “اکول دو فرانس” از جنم دیگري است.
۴- مورد دیگر تلاشی بود كه مرحوم بازرگان و مرحوم احمد صدر حاج سید جوادی و احتمالا نهضت آزادی در همان اول ورود آقای خمینی به تهران كردند( شاید هم در آخرین روزهای اقامت ايشان در پاریس بوده باشد) که آقاي خميني و بختیار را راضی کنند که بختیار استعفا کند و خميني همان وقت حکم نخست وزیری او را صادر کند . بختیار به شرطی می پذیرد که ورقه استعفايش پیش آقاي احمد صدر حاج سید جوادی یا بازرگان بماند تا هر وقت حکم نخست وزیری او را آقای خمینی صادر كرد و به دست آنها داد استعفا نامه را بدهد . آیا کسی دیگری در میان رجال سیاسی مملکت ما مي توان يافت که تا این اندازه به فکر مصالح مردم بوده باشد و تا این درجه حاضر باشد که نخست وزیری مسلم خودش را برای اینکه شیرازه مملکت از هم نپاشد قربانی کند؟ متن استعفاء، هم توسط خمینی و هم توسط بختیار یکی دوبار به خط خود آنها اصلاح می شود و آخرین اصلاح بختیار مورد موافقت خمینی قرار می گیرد. اما وقتی پیش بختیار می آورند که امضاء کند، به دلائلی که روشن نیست یا نگارنده ندیده ام، گویا به بهانه مخالفت ارتش حاضر به امضا نمی شود. آن متن، که اصلاحات خط بختیارهم در آن ملاحظه می شود، توسط دکتر حاج سید جوادی در مصاحبه اي با رونامه نگاران در اوائل سال ۱۳۵۸ مطرح و نشان داده شد .
۵- در مقاله‌ای زیر عنوان: “تفکر سنتی در فرهنگ سیاسی ایران”، که در شماره ۳۸ مجله ره آورد، چاپ لس انجلس چاپ وبعدا نيز در یاد نامه‌ای که بعد از درگذشت مهندس بازرگان در ایران چاپ شد، در بخش انعکاس فوت بازرگان درخارج و یا قریب به اين مضمون، مطالب مفصل تری با ذکر ماخذ، در مورد انتقال قدرت از نظام شاهی و به قدرت رسیدن روحانیون وجود دارد. در شماره ۴۰ مجله ره آورد نیز دنباله همان مقاله با عنوان فرعی “پاسخ به پرسش ها” به همين مطلب مي پردازد.
۶- شاید در آن زمان تنها راهی که می توانست کشور را از فروپاشي و عواقب آن نجات دهد، این بود که در درجه اول خود شاه تصمیم می گرفت به جای ترک مملکت، با رهبر و سران انقلاب به شکل سنجیده‌ای تماس بگيرد و بگويد برای نجات مملکت حاضر است براي تعيين نظام آينده زیر نظر سازمان ملل رفراندم کند و اگر مردم به تغییر رای دادند می پذیرد و مملکت را ترک خواهد کرد. اینکار باعث آسودگی وجدان او می گردید و نام بلندی در تاریخ از او باقی می ماند. نشانه هائی وجود دارد که آیت الله خمینی نیز این راه حل را می پذیرفت. اما بعد از رفتن شاه، اگر بختیار پيشنهاد بازرگان براي رفراندم زیر نظر سازمان ملل را می پذیرفت، شانس بزرگی برای موقعيت خودش پیدا می شد. به احتمال قوی در آن زمان نیزآقاي خمینی اين راه حل را قبول می کرد و احتمالا بازرگان موافقت ایشان را قبلا براي چنين پيشنهادي جلب كرده بود. اگر بختیار چنین عملی را انجام داده بود، شانس اینکه دولت بعدی را، لا اقل برای مدتی، خودش اداره کند بسیار بود وافتخار حل آن معضل بزرگ را هم به دست مي آورد.